امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bless

bles bles
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blessed
  • شکل سوم:

    blessed
  • سوم‌شخص مفرد:

    blesses
  • وجه وصفی حال:

    blessing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
دعای خیر کردن برای، (خدا را) تسبیح گفتن، ستایش کردن، ثنا خواندن، آمرزیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- We bless his holy name.
- نام مقدس او را ستایش می‌کنیم.
- be blessed with
- از نعمت (چیزی) برخوردار بودن
- Bless you!
- (بعد از عطسه) عافیت باشد!
- He has not a bean to bless himself with.
- آه ندارد که با ناله سودا کند. / در هفت آسمان یک ستاره هم ندارد.
- Let us bless the Lord.
- خداوند را تقدیس کنیم.
- Bless me, what beautiful children you have!
- خدا را شکر چه بچه‌های خوبی داری!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
تبرک کردن، متبرک کردن
- The priest blessed the bride and the groom.
- کشیش برای عروس و داماد تقاضای نیک‌بختی و آمرزش کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bless

  1. verb sanctify
    Synonyms: absolve, anoint, baptize, beatify, canonize, commend, confirm, consecrate, cross, dedicate, enshrine, eulogize, exalt, extol, give thanks to, glorify, hallow, honor, invoke benefits, invoke happiness, laud, magnify, make holy, offer, offer benediction, ordain, panegyrize, praise, pray for, pronounce holy, sacrifice, sign, sprinkle, thank
    Antonyms: condemn, curse, damn
  2. verb grant, bestow
    Synonyms: celebrate, endow, favor, give, glorify, grace, laud, magnify, praise, provide
    Antonyms: deny, disallow, disapprove, refuse, veto

Collocations

ارجاع به لغت bless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bless

لغات نزدیک bless

پیشنهاد بهبود معانی