امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bloodshot

ˈblʌdʃɑːt ˈblʌdʃɒt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
قرمز، سرخ و ورم‌کرده، خون‌گرفته، برافروخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bloodshot

  1. adjective inflamed
    Synonyms: bloody, red

ارجاع به لغت bloodshot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bloodshot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bloodshot

لغات نزدیک bloodshot

پیشنهاد بهبود معانی