امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blot

blɑːt blɒt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blotted
  • شکل سوم:

    blotted
  • سوم‌شخص مفرد:

    blots
  • وجه وصفی حال:

    blotting
  • شکل جمع:

    blots

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
لکه‌دار کردن یا شدن، لک، لکه، بدنامی، عیب، پاک‌شدگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- ink blots on the paper
- لکه‌های جوهر بر روی کاغذ
- That shack is a blot on the landscape.
- آن کلبه منظره را خراب کرده است.
- a blot on his reputation
- لکه‌ای بر شهرت او
- To blot the skin dry with a soft towel.
- پوست (بدن) را با حوله‌ی نرم خشک کن.
- memories which were blotted from my mind
- خاطراتی که از مغزم محو شده بود
- We used to blot the ink with a blotter.
- با جوهر خشک‌کن (کاغذ خشک‌کن) جوهر را خشک می‌کردیم.
- His crime blotted his father's good name.
- جنایت او نام نیک پدرش را لکه‌دار کرد.
- Money should not blot out everything else.
- پول نباید چیزهای دیگر را از نظر محو کند.
- Dust had blotted out the sun.
- غبار خورشید را از نظر پوشانده بود.
- Let us try to blot out the memory of those terrible days.
- بکوشیم تا یاد آن روزهای وحشت‌بار را از خاطر بزداییم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blot

  1. noun mark; flaw
    Synonyms: black eye, blemish, blotch, blur, brand, defect, discoloration, disgrace, fault, odium, onus, patch, slur, smear, smudge, speck, spot, stain, stigma, taint
    Antonyms: blank, clarity
  2. verb disgrace, disfigure
    Synonyms: bespatter, blemish, dirty, discolor, mark, smudge, smut, soil, spoil, spot, stain, sully, tarnish
    Antonyms: beautify, grace, prettify
  3. verb soak up
    Synonyms: absorb, dry, take up
    Antonyms: dampen, moisten, soak, wet

Phrasal verbs

  • blot out

    زدودن، محو کردن، پوشاندن، تیره کردن

  • blot up

    در آشامیدن، (با حوله و غیره) جمع کردن

Idioms

  • a blot on one's escutcheon

    لکه‌ی بدنامی، آبروریزی، افتضاح

    ننگ، آبروریزی، لکه به نام نیک

ارجاع به لغت blot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blot

لغات نزدیک blot

پیشنهاد بهبود معانی