تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(امریکا ـ عامیانه) وارد شدن، سر رسیدن
باد کردن، (در چیزی) دمیدن
شانه خالی کردن، اعتنا نکردن، نادیده گرفتن
رابطهای را تمام کردن
سرآمد بودن، بهتر عمل کردن، موفقتر بودن
(شمع و غیره) با فوت خاموش کردن، پف کردن
(تایر) پنچر شدن، ترکیدن
خودبهخود گذشتن، برطرف شدن، گذشتن، طی شدن، رد شدن
(در اثر وزش باد) افتادن
منفجر شدن، منفجر کردن، ترکیدن
باد کردن
جوش آوردن، عصبانی شدن
دودلی کردن، مردد بودن، (نسبت به شخص یا چیزی) سرد و گرم بودن
دائم تغییر کردن، سرد و گرم شدن، علاقهمند و بیعلاقه شدن
(عامیانه) 1- کشتن (با گلوله) 2- دستخوش احساسات یا شگفتی شدید کردن
(امریکا ـ عامیانه) غرق در شگفتی کردن، مات و مبهوت کردن
با یک ضربه
گلاویز شدن، کتک کاری کردن
اثر ضربه یا چیز ناگواری را کم کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blow