معنی blow one's stack به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

slang

(آمریکا ـ عامیانه) از کوره دررفتن، به‌شدت خشمگین شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- When he came in and saw the mess he blew his stack.

- وقتی وارد شد و نابسامانی را دید، از کوره دررفت.

- The customer blew his stack when the server spilled a drink on him.

- وقتی‌ که پیشخدمت نوشیدنی را روی مشتری ریخت، او به‌شدت خشمگین شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blow one's stack

verb become violently angry

Synonyms: blow a fuse, blow one's top, blow up, get mad, lose one's temper

ارجاع به لغت blow one's stack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «blow one's stack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blow-ones-stack

لغات نزدیک blow one's stack

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار