امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Boiling Point

ˌbɔɪlɪŋˈpɔɪnt ˈboɪlɪŋpoɪnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    boiling points

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
نقطه‌ی غلیان، نقطه‌جوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The water reached its boiling point quickly on the high flame.
- آب روی شعله‌ی زیاد به‌سرعت به نقطه‌جوش رسید.
- At sea level, the boiling point of water is 100 degrees Celsius.
- در سطح دریا، نقطه‌جوش آب صددرجه سانتی‌گراد است.
noun uncountable
نقطه‌ی اوج، نقطه‌ی غلیان (زمانی که وضعیتی یا فردی به حدی می‌رسد که ممکن است از کنترل خارج شود)
- Stress can lead to a person reaching their boiling point.
- استرس می‌تواند منجر به رسیدن شخصی به نقطه‌ی اوج خود شود.
- The political debate had reached a boiling point.
- بحث سیاسی به نقطه‌ی غلیان خودش رسیده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت boiling point

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boiling point» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/boiling-point

لغات نزدیک boiling point

پیشنهاد بهبود معانی