معنی brachial به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈbreɪkiəl ˈbreɪkiəl

معنی و نمونه‌جمله

adjective

بازویی، بازوبند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- brachial artery

- سرخرگ بازویی

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت brachial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «brachial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brachial

لغات نزدیک brachial

- bracero
- brach
- brachial
- brachiate
- brachio-

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel