امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bracken

ˈbrækən ˈbrækən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سرخس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bracken

  1. noun Fern of southeastern Asia; not hardy in cold temperate regions
    Synonyms: Pteridium esculentum
  2. noun Large coarse fern often several feet high; essentially weed ferns; cosmopolitan
    Synonyms: pasture brake, brake, Pteridium aquilinum

ارجاع به لغت bracken

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bracken» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bracken

لغات نزدیک bracken

پیشنهاد بهبود معانی