امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Branch Out

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    phrasal verb
    به سوی دیگری رفتن، منحرف شدن، جدا شدن، منشعب شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - We drove down a narrow track that branched out from the main road.
    - از مسیر باریکی می رفتیم که از جاده اصلی جدا شده بود.
    - We branched off from the main road and turned down a country lane.
    - از جاده‌ی اصلی جدا شدیم و به سمت مسیر برون شهری دور زدیم.
    - Then the conversation branched off into a discussion about movies.
    - بعد بحث به سینما کشید.
    phrasal verb
    (علاقه یا فعالیت) گسترده شدن، شروع به کارهای جدید کردن
    - The bookshop has decided to branch out into selling various tapes.
    - کتابفروشی تصمیم گرفت فروش نوار صوتی را شروع کند.
    - Don't be afraid to branch out and try something new.
    - از شروع و امتحان کردن چیزهای جدید نترس.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد branch out

    1. phrasal verb Expand in the manner of branches
    2. phrasal verb Attempt something new or different but related

    ارجاع به لغت branch out

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «branch out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/branch-out

    لغات نزدیک branch out

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی