امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Break The Ice

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

idiom
1- (بر مشکلات فایق شدن و) کاری را آغاز کردن 2- (در ایجاد آشنایی و صمیمیت) پیش‌قدم شدن، تعارف را کنار گذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد break the ice

  1. verb prepare the way
    Synonyms: be friendly and talkative, break ground, cut the first turf, get one's feet wet, lay the first stone, lead off, lead the way, make a start, oil the works, open the way, pave the way, set at ease, smooth the path, socialize, start, start the ball rolling, take the plunge

ارجاع به لغت break the ice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «break the ice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/break-the-ice

لغات نزدیک break the ice

پیشنهاد بهبود معانی