امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bring Off

ˈbrɪŋˈɒf brɪŋɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
موفق شدن در کاری که قبلاً بسیار سخت به نظر می‌رسیده، به‌ نتیجه‌ی موفقیت‌آمیزی رسیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bring off

  1. verb accomplish
    Synonyms: achieve, bring home the bacon, bring to pass, carry off, carry out, discharge, effect, effectuate, execute, perform, pull off, realize, succeed
    Antonyms: fail, lose

ارجاع به لغت bring off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bring off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bring off

لغات نزدیک bring off

پیشنهاد بهبود معانی