امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bring To Terms

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

idiom
مطیع کردن، وادار به پذیرش کردن، (به زور) قبولاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bring to terms

  1. verb force to agree
    Synonyms: bend to one's will, bring low, bring to one's knees, humble, humiliate, take down a notch, take down a peg

ارجاع به لغت bring to terms

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bring to terms» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bring-to-terms

لغات نزدیک bring to terms

پیشنهاد بهبود معانی