امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bristly

ˈbrɪsli ˈbrɪsli ˈbrɪsli ˈbrɪsli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
زبر، دارای موی زبر، جنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bristly

  1. adjective Having or covered with protective barbs or quills or spines or thorns or setae etc.
    Synonyms: prickly, setaceous, setose, spiny, echinate, hispid, barbed, barbellate, briary, briery, setal, bristled, burred, splenetic, burry, thorny, waspish

ارجاع به لغت bristly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bristly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bristly

لغات نزدیک bristly

پیشنهاد بهبود معانی