امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Browse

braʊz braʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    browsed
  • شکل سوم:

    browsed
  • سوم‌شخص مفرد:

    browses
  • وجه وصفی حال:

    browsing

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - intransitive B2
(حیوان) چریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
verb - intransitive
گشتی زدن، نگاه کردن، گشت زدن
- browse among/through
- (کتاب) ورق زدن، نگاه سرسری کردن به
noun
چَرا، علف، شاخ و برگ، سرشاخه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد browse

  1. verb look around; look through
    Synonyms: check over, dip into, examine cursorily, feed, flip through, get the cream, give the once over, glance at, graze, hit the high spots, inspect loosely, leaf through, nibble, once over lightly, pass an eye over, peruse, read, read here and there, riffle through, riff through, run through, scan, skim, skip through, survey, thumb through wander

ارجاع به لغت browse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «browse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/browse

لغات نزدیک browse

پیشنهاد بهبود معانی