امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Buckle Down

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
دست‌به‌کار شدن، کوشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buckle down

  1. phrasal verb work very hard
    Synonyms: address, apply oneself, attend to, bend, concentrate on, dedicate oneself to, devote oneself to, exert oneself, get serious, give, give oneself over to, keep close to, keep one’s mind on, knuckle down, launch into, occupy oneself with, pitch in, plunge into, put one's hand to the plow, put one's nose to the grindstone, set to, swing into action, take the bull by the horns, throw, turn
    Antonyms: be lazy, ignore, relax

ارجاع به لغت buckle down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buckle down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buckle-down

لغات نزدیک buckle down

پیشنهاد بهبود معانی