امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Buy Off

ˈbaɪˈɒf baɪɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
با پول مصالحه کردن، تطمیع کردن، رشوه دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buy off

  1. verb bribe someone in order to receive a favor
    Synonyms: bribe, do business, get to, grease palm, influence, lubricate, make a deal, pay off, sweeten the pot, tamper

ارجاع به لغت buy off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buy off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buy off

لغات نزدیک buy off

پیشنهاد بهبود معانی