امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cab

kæb kæb kæb kæb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cabs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
تاکسی، جای راننده کامیون، جای لوکوموتیوران
- He called a cab.
- او تاکسی صدا زد.
- He cabs for a living.
- او برای امرار معاش تاکسی‌رانی می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cab

  1. noun car for hire
    Synonyms: carriage, hack, hackney, jitney, taxi, taxicab, tourist car

ارجاع به لغت cab

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cab

لغات نزدیک cab

پیشنهاد بهبود معانی