معنی calculus به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈkælkjələs ˈkælkjələs

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع calculi به‌ جای calculuses استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

حساب دیفزانسیل و انتگرال، جبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

noun

حساب جامعه و فاضله، جامع و فاضل، سنگ

- renal calculus

- سنگ (یا سنگ‌سانه‌ی) کلیه

- vesical calculus

- سنگ‌سانه‌ی مثانه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد calculus

noun Any abnormal stony mass or deposit formed in the body, as in a kidney or gallbladder or on teeth

Synonyms: tartar, calculation, computation, concretion, analysis, tophus
noun The branch of mathematics that is concerned with limits and with the differentiation and integration of functions

Synonyms: infinitesimal-calculus

ارجاع به لغت calculus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «calculus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/calculus

لغات نزدیک calculus

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return