امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Calm Down

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
آرام شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد calm down

  1. phrasal verb compose oneself
    Synonyms: control oneself, restrain oneself, regain one's composure, keep cool, take it easy, relax, rest, get hold of oneself, cool it, cool off, cool down, simmer down, go easy, chill out

ارجاع به لغت calm down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «calm down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/calm-down

لغات نزدیک calm down

پیشنهاد بهبود معانی