امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Canon

ˈkænən ˈkænən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تصویب‌نامه، تصمیم، حکم، قانون کلی، قانون شرع، مجموعه کتب، قانون‌گزاری کردن، ( canyon =) دره عمیق و باریک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the canons of good taste
- معیارهای خوش‌سلیقگی
- according to the canons of literary criticism
- طبق اصول نقد ادبی
- It is not easy to determine Omar Khayyam's canon.
- تعیین آثار واقعی عمر خیام آسان نیست.
- Sa'di's canon is more than a thousand pages.
- کلیات سعدی از هزار صفحه متجاوز است.
- the Victorian canon
- آثار عمده‌ی دوره‌ی ویکتوریا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد canon

  1. noun rule, edict
    Synonyms: assize, catalogue, command, commandment, criterion, declaration, decree, decretum, dictate, doctrine, dogma, formula, law, list, maxim, order, ordinance, precept, principle, regulation, roll, screed, standard, statute, table, tenet, touchstone, yardstick
  2. noun a body of the most important, influential or superior works in music, literature, or art
    Synonyms: ana, analects, anthology, chrestomathy, classics, collected works, delectus, library, miscellanea, oeuvre, works

ارجاع به لغت canon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «canon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/canon

لغات نزدیک canon

پیشنهاد بهبود معانی