امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Captivate

    ˈkæptɪveɪt ˈkæptɪveɪt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      captivated

    • شکل سوم:

      captivated

    • سوم‌شخص مفرد:

      captivates

    • وجه وصفی حال:

      captivating

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    verb - transitive
    شیفتن، فریفتن، اسیر کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - He was a captivating speaker.
    - او سخنران مسحورکننده‌ای بود.
    - At the age of eighteen, I was captivated by a woman named Parivash.
    - در هجده‌سالگی شیفته‌ی زنی به نام پریوش شدم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد captivate

    1. verb attract, enchant
      Synonyms:
      attract charm draw please delight entertain fascinate lure win take enchant hold hook intrigue dazzle grip seduce infatuate entrance ensnare enamour enthrall beguile magnetize mesmerize spellbind allure bewitch enrapture hypnotize repel sweep off one’s feet turn one on make a hit with vamp wile enslave
      Antonyms:
      disgust offend repel disillusion repulse

    ارجاع به لغت captivate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «captivate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/captivate

    لغات نزدیک captivate

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی