معنی cardio به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈkɑːrdioʊ ˈkɑːdiəʊ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

prefix

دل، قلب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- cardiovascular

- قلبی عروقی

- Cardiologist

- متخصص قلب

noun uncountable informal

ورزش ورزش هوازی

- My workout usually includes 15 minutes of cardio.

- تمرین من معمولاً ۱۵ دقیقه ورزش هوازی را شامل می‌شود.

- cardio training

- آموزش ورزش هوازی

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت cardio

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «cardio» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cardio

لغات نزدیک cardio

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی