امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cards

American: ˈkɑːrdz British: kɑːdz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    carded
  • شکل سوم:

    carded
  • وجه وصفی حال:

    carding

معنی‌ها

plural A2
بازی ورق (مثل پاسور و پوکر و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
plural
ورق‌بازی، بازی کردن با ورق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cards

  1. noun A witty amusing person who makes jokes
    Synonyms: oddities, wags, characters, oddballs, wits, originals
  2. noun Cards sufficient for a game
    Synonyms: deck of cards, game of cards
  3. noun A sign posted in a public place as an advertisement
    Synonyms: placards, menus, trumps, bills, bills-of-fare, zanies, boards, tickets, tallies, wags, stocks, tags, schedules, comics, notices, programs, labels, plans, clowns, passes, maps, jokers, squares, wits, courts, charts, comedians, sheets, postcards, cards, bridges, jesters, postings, aces, vouchers, humorists, pokers, plaques, posters
  4. noun A game played with playing cards
    Synonyms: card-game
  5. noun A printed circuit that can be inserted into expansion slots in a computer to increase the computer's capabilities
    Synonyms: boards
  6. noun (baseball) a list of batters in the order in which they will bat
    Synonyms: lineups

Idioms

  • put one's cards on the table

    رک‌وراست صحبت کردن، با صداقت تمام حرف زدن، احساسات و افکار خود را صادقانه بیان کردن، رو بازی کردن، موضع صادقانه‌ی خود را گفتن

ارجاع به لغت cards

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cards» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cards

لغات نزدیک cards

پیشنهاد بهبود معانی