امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Career

kəˈrɪr kəˈrɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    careers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
پیشه، کار، شغل، حرفه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- careers guidance
- راهنمایی شغلی
- choosing a career
- انتخاب شغل
noun countable
سیر، دوره، زندگانی، زندگی، احوال، سیره
noun uncountable
سرعت، حرکت، شتاب
verb - intransitive
تند رفتن، به تاخت رفتن، مثل برق رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد career

  1. noun occupation
    Synonyms: bag, calling, course, dodge, employment, field, game, job, lifework, livelihood, number, pilgrimage, profession, pursuit, racket, specialty, thing, vocation, work
    Antonyms: amusement, avocation, entertainment, recreation
  2. noun course, path
    Synonyms: course, orbit, passage, pilgrimage, procedure, progress, race, walk

ارجاع به لغت career

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «career» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/career

لغات نزدیک career

پیشنهاد بهبود معانی