امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Careless

    ˈkerləs ˈkeələs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more careless

    • صفت عالی:

      most careless

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B1
    بی‌دقت، بی‌توجه، سربه‌هوا، نسنجیده، غافل، سبک‌سر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - He is a careless driver and has already had several accidents.
    - او راننده‌ی سربه‌هوایی است و تابه‌حال چندین تصادف کرده است.
    - Don't be careless about grammar and punctuation!
    - درباره‌ی املا و نقطه‌گذاری بی‌دقتی نکن!
    - a careless answer
    - پاسخ نسنجیده
    - The careless chef accidentally burned the dinner.
    - سرآشپز بی‌دقت بر حسب اتفاق شام را سوزاند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد careless

    1. adjective without sufficient attention
      Synonyms:
      thoughtless careless negligent forgetful inconsiderate irresponsible heedless oblivious unmindful unthinking casual reckless inattentive unconcerned indifferent remiss inadvertent unguarded imprudent hasty lax loose disregardful nonchalant injudicious incautious unheeding mindless abstracted offhand unobservant absent-minded sloppy perfunctory regardless cursory slipshod unreflective wasteful lackadaisical inaccurate uncircumspect napping pococurante
      Antonyms:
      careful attentive thoughtful mindful cautious concerned prudent accurate ready painstaking
    1. adjective artless
      Synonyms:
      simple natural casual modest naive unstudied nonchalant
      Antonyms:
      cautious guarded scrupulous mindful kind

    ارجاع به لغت careless

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «careless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/careless

    لغات نزدیک careless

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    ده واحدی دهانه باجه دهانه منقار مانند دو کوژ دوازده دوجین دوام ندارد دوباره ارزیابی کردن دوباره بکار بردنی دوباره بیمه کردن دوباره تنظیم کردن دوباره سازمان دادن دوباره سهم دادن دوباره گذاری دوباره به خدمت احضار شده دوبلین دوبندی دوتکه دود بیرون دادن دودآکنی دودو