امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Cartouche

    kɑːrˈtuːʃ kɑːˈtuːʃ
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین cartouch نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار cartouche رایج است.


    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    (طرحی بیضی‌شکل که یکی از انتهاهای آن خطی مماس بر بیضی کشیده شده است و نشانگر آن است که متن محصورشده نامی سلطنتی است) کارتوش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The archaeologist carefully examined the hieroglyphs inscribed on the ancient cartouche.
    - این باستان‌شناس هیروگلیف‌های حک‌شده روی کارتوش باستانی را به‌دقت بررسی کرد.
    - The ancient Egyptian king was depicted in a golden cartouch.
    - پادشاه مصر باستان در یک کارتوش طلایی به تصویر کشیده شده است.
    noun countable
    معماری فریم/قاب تزیینی یا زینتی
    - the antique cartouche
    - قاب زینتی کهن
    - The cartouch of the building was a stunning blend of traditional and modern styles.
    - قاب تزیینی این بنا ترکیبی خیره‌کننده از سبک‌های سنتی و مدرن بود.
    noun countable
    فشنگ کاغذی
    - The hunter carefully loaded the cartouche before heading out into the woods.
    - شکارچی قبل از اینکه به جنگل برود فشنگ کاغذی را با دقت پر کرد.
    - the cartouch of the gun
    - فشنگ کاغذی تفنگ
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد cartouche

    1. noun A cartridge (usually with paper casing)
      Synonyms: cartouch

    ارجاع به لغت cartouche

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cartouche» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cartouche

    لغات نزدیک cartouche

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند