امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Carve

kɑːrv kɑːrv kɑːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    carved
  • شکل سوم:

    carved
  • سوم شخص مفرد:

    carves
  • وجه وصفی حال:

    carving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2
حک کردن، کندن، تراشیدن، کنده‌کاری کردن، حکاکی کردن، حجاری کردن
- Don't carve your name on trees!
- نام خود را روی درخت نکن!
- a beautifully carved door
- دری که به‌‌زیبایی حکاکی شده است
- He carved two wooden statues.
- او دو تندیس چوبی را حجاری کرد.
verb - intransitive verb - transitive
غذا و آشپزی تکه‌تکه کردن گوشت (پخته‌شده)، لایه‌لایه بریدن (گوشت پخته)
- Pari carved me a piece of chicken breast.
- پری یک قطعه گوشت سینه‌ی مرغ برایم برید.
- The chef demonstrated his expertise by expertly carving a roasted turkey.
- این سرآشپز تخصص خود را با لایه‌لایه بریدن ماهرانه‌ی بوقلمون کباب‌شده نشان داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد carve

  1. verb cut carefully with sharp instrument
    Synonyms: block out, chip, chisel, cleave, dissect, dissever, divide, engrave, etch, fashion, form, grave, hack, hew, incise, indent, insculpt, model, mold, mould, pattern, rough-hew, sculpt, shape, slash, slice, stipple, sunder, tool, trim, whittle

Phrasal verbs

  • carve out

    1- با زحمت ایجاد کردن

    2- با پشتکار و کوشش به دست آوردن

  • carve up

    1- قطعه قطعه کردن، (به بخشهای کوچکتر) بریدن 2- (عامیانه) کارد زدن به، کاردی کردن، با کارد زخمی کردن

ارجاع به لغت carve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/carve

لغات نزدیک carve

پیشنهاد بهبود معانی