امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Castigate

ˈkæstɪɡeɪt ˈkæstɪɡeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    castigated
  • شکل سوم:

    castigated
  • سوم‌شخص مفرد:

    castigates
  • وجه وصفی حال:

    castigating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
تنبیه کردن، به‌شدت انتقاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The newspapers castigated the gambling minister.
- روزنامه‌ها وزیر قمار‌باز را سخت به باد انتقاد گرفتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد castigate

  1. verb criticize severely
    Synonyms: baste, bawl out, beat, berate, blister, cane, censure, chasten, chastise, chew out, come down on, correct, criticize, discipline, drag over the coals, dress down, drub, excoriate, flay, flog, jump down one’s throat, lambaste, lash, lay out, lean on, penalize, pummel, punish, rail, rate, read the riot act, ream, rebuke, reprimand, scarify, scathe, scold, scorch, scourge, thrash, tongue-lash, upbraid, whip
    Antonyms: compliment, laud, praise

ارجاع به لغت castigate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «castigate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/castigate

لغات نزدیک castigate

پیشنهاد بهبود معانی