امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Catalyst

ˈkæt̬lɪst ˈkætl-ɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    catalysts

معنی

noun countable
واکنشگر، عامل فعل و انفعال اجسام شیمیایی در اثر مجاورت،(مجازاً) تشکیلات‌دهنده، سازمان‌دهنده، فروگشا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد catalyst

  1. noun something which incites activity
    Synonyms: adjuvant, agitator, enzyme, goad, impetus, impulse, incendiary, incentive, incitation, incitement, motivation, radical stimulus, reactant, reactionary, spark plug, spur, stimulant, synergist, wave maker
    Antonyms: block, blockage, preventer, prevention

ارجاع به لغت catalyst

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «catalyst» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/catalyst

لغات نزدیک catalyst

پیشنهاد بهبود معانی