امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Cdn

    ˌsiːdiːˈen ˌsiːdiːˈen
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    کامپیوتر (Content Delivery Network) شبکه‌ی توزیع محتوا، سی‌دی‌ان (شبکه‌ای از سرورهای پراکسی متصل که در ساختمان‌ها در مکان‌های مختلف در سراسر جهان نگهداری می‌شوند و امکان اشتراک‌گذاری سریع اطلاعات و تصاویر و ویدئو و غیره را در اینترنت فراهم می‌کنند)
    اصطلاحات و لغات مربوط به کامپیوتر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - Our company uses a CDN to optimize the performance of our website.
    - شرکت ما از شبکه‌ی توزیع محتوا برای بهینه‌سازی عملکرد وب‌سایت خودمان استفاده می‌کند.
    - Implementing a CDN can greatly improve the scalability and reliability of a website.
    - پیاده‌سازی سی‌دی‌ان می‌تواند مقیاس‌پذیری و قابلیت اطمینان یک وب‌سایت را تا حد زیادی بهبود بخشد.
    noun
    اقتصاد (Canadian dollar or dollars) دلار کانادا
    لغات تخصصی اقتصاد در انگلیسی
    - The price of oil has a direct impact on the value of the CDN.
    - قیمت نفت تأثیر مستقیمی بر ارزش دلار کانادا دارد.
    - The value of the CDN has increased significantly in recent years.
    - ارزش دلار کانادا در سال‌های اخیر به‌طور قابل توجهی افزایش یافته است.
    abbreviation
    سیاست (Canadian) مربوط به کانادا
    - The CDN government has implemented new immigration policies to attract skilled workers.
    - حکومت کانادا سیاست‌های مهاجرتی جدیدی را برای جذب کارگران ماهر اجرا کرده است.
    - CDN universities
    - دانشگاه‌های کانادا
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت cdn

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cdn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cdn

    لغات نزدیک cdn

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند