امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cement

sɪˈment sɪˈment
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cemented
  • شکل سوم:

    cemented
  • سوم‌شخص مفرد:

    cements
  • وجه وصفی حال:

    cementing
  • شکل جمع:

    cements

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive uncountable
سمنت، سیمان، سمنت کردن، چسباندن، پیوستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She mixed some sand with cement and then poured water on it.
- او قدری شن با سیمان را مخلوط کرد و سپس آب روی آن ریخت.
- wood cement
- چسب چوب
- The floor (of the room) has been cemented.
- کف اتاق سیمان شده است.
- Families are the cement of our nation.
- خانواده پیوند ملت ما است.
- This agreement will cement the two nations' friendship forever.
- این قرار داد دوستی دو ملت را برای همیشه محکم خواهد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cement

  1. noun gluing, binding material
    Synonyms: adhesive, binder, birdlime, bond, concrete, epoxy, glue, grout, gum, gunk, lime, lute, mortar, mucilage, mud, paste, plaster, putty, rubber cement, sand, sealant, size, solder, stickum, tar
  2. verb attach securely, often with sticky material
    Synonyms: bind, blend, bond, cohere, combine, connect, fasten, fuse, glue, gum, join, merge, mortar, paste, plaster, seal, solder, stick together, unite, weld
    Antonyms: divide, separate, unfix

ارجاع به لغت cement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cement

لغات نزدیک cement

پیشنهاد بهبود معانی