امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chafe

tʃeɪf tʃeɪf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
مالش دادن، خراشیدن، ساییدن، به‌وسیله‌ی اصطکاک گرم کردن، (مجازاً) به هیجان آوردن، اوقات تلخی کردن به، عصبانیت، ساییدگی، پوست‌رفتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- It was cold and he kept chafing his hands.
- هوا سرد بود و او مرتب دست‌هایش را به هم می‌مالید.
- His shirt collar chafes (against) his neck.
- یقه‌ی پیراهنش پوست گردنش را می‌خراشد.
- A baby's skin chafes easily.
- پوست نوزاد به‌راحتی خراشیده می‌شود.
- Baby powder helps to avoid chafing.
- پودر بچه جلوی پوست رفتگی را می‌گیرد.
- The passengers stood chafing at the long delay.
- مسافران ایستاده بودند و تأخیر زیاد آن‌ها را کلافه کرده بود.
- The staff was chafing under the restrictions imposed on them.
- محدودیت‌هایی که به کارمندان تحمیل شده بود، آن‌ها را برآشفته کرده بود.
- The prime minister in a chafe sent for him.
- نخست‌وزیر با عصبانیت دنبال او فرستاد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chafe

  1. verb rub, grind against
    Synonyms: abrade, bark, corrode, damage, erode, excoriate, gall, grate, graze, hurt, impair, inflame, irritate, peel, ruffle, scrape, scratch, skin, wear
  2. verb annoy
    Synonyms: abrade, anger, annoy, bother, exasperate, exercise, fret, fume, gall, grate, harass, incense, inflame, irk, irritate, itch, offend, provoke, rage, rasp, rub, ruffle, scrape, scratch, vex, worry
    Antonyms: make happy

Idioms

  • chafe at the bit

    برآشفتن، به خود پیچیدن، کلافه شدن

  • in a chafe

    با کمال خشم، در حال غضب

ارجاع به لغت chafe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chafe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chafe

لغات نزدیک chafe

پیشنهاد بهبود معانی