امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chap

tʃæp tʃæp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    chapped
  • شکل سوم:

    chapped
  • سوم‌شخص مفرد:

    chaps
  • وجه وصفی حال:

    chapping
  • شکل جمع:

    chaps

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
معامله کردن، انتخاب کردن، شکاف دادن، ترکاندن،خشکی زدن پوست، زدن، مشتری، مرد، جوانک، شکاف، ترک، فک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- David is a nice chap.
- دیوید پسر خوبی است.
- During winter, our hands would chap and we would rub them with Vaseline.
- در زمستان دست‌هایمان ترک می‌خورد و وازلین به آن می‌مالیدیم.
- chapped lips
- لب‌های ترکیده (ترک‌خورده)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chap

  1. noun A grown man referred to familiarly, jokingly, or as a member of one's set or group
    Synonyms: fellow, bloke, lad, boy, crack, gent, fissure, fella, baby, band, feller, barter, buyer, chip, chop, crevice, cleft, cove, gentleman, customer, dry, jaw, cranny, kibe, knock, lover, man, mash, redden, roughen, split, strike, stroke, trade, blighter, youth, cuss
  2. verb To subject to friction
    Synonyms: chafe, crack open, roughen

ارجاع به لغت chap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chap

لغات نزدیک chap

پیشنهاد بهبود معانی