امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chess

tʃes tʃes
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun uncountable A2
شطرنج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- chess player
- شطرنج‌باز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chess

  1. noun Weedy annual native to Europe but widely distributed as a weed especially in wheat
    Synonyms: cheat, Bromus secalinus
  2. noun A board game for two players who move their 16 pieces according to specific rules; the object is to checkmate the opponent's king
    Synonyms: chess game

ارجاع به لغت chess

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chess» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chess

لغات نزدیک chess

پیشنهاد بهبود معانی