امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Childbirth

ˈtʃaɪldbɜrːθ ˈtʃaɪldbɜːθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
وضع حمل، زایمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Childbirth used to cause many deaths among women.
- زایمان موجب مرگ و میر زیادی نزد زنان می‌شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد childbirth

  1. noun giving birth
    Synonyms: accouchement, bearing children, blessed event, childbed, confinement, delivering, delivery, labor, lying-in, nativity, parturience, parturition, procreation, producing, propagation, reproduction, travail, visit from the stork

ارجاع به لغت childbirth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «childbirth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/childbirth

لغات نزدیک childbirth

پیشنهاد بهبود معانی