امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

China

ˈtʃaɪnə ˈtʃaɪnə
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

پایتخت:‌ پکن

ملیت: چینی

مخفف: CN

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
چینی، ظروف چینی
- a set of china dishes
- یکدست ظرف چینی
- This washbasin is made of china.
- این دستشویی از چینی ساخته شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد china

  1. noun dishes, often valuable
    Synonyms: ceramics, crockery, porcelain, pottery, service, stoneware, tableware, ware

ارجاع به لغت china

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «china» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/china

لغات نزدیک china

پیشنهاد بهبود معانی