امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Choppy

    ˈtʃɑːpi ˈtʃɒpi
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      choppier

    • صفت عالی:

      choppiest

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    پرشکاف، (درمورد دریا) اندکی متلاطم، (مجازاً)متغیر و دستخوش تغییر و تبدیل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - Today the lake is choppier than ever.
    - امروز دریاچه متلاطم‌تر از همیشه است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد choppy

    1. adjective wavy
      Synonyms: inclement, ripply, rough, uneven, violent, wild
      Antonyms: calm, smooth

    ارجاع به لغت choppy

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «choppy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/choppy

    لغات نزدیک choppy

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند