معنی Christmas به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈkrɪsməs ˈkrɪsməs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

دین کریسمس (جشنی در دین مسیحیت به مناسبت گرامیداشت زادروز عیسی مسیح)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Christmas is my favorite holiday of the year.

- کریسمس تعطیلات محبوب من در سال است.

- Every Christmas, we gather with family and exchange gifts.

- هر کریسمس با خانواده دور هم جمع می‌شویم و هدایایی ردوبدل می‌کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد Christmas

noun Christmastime

Synonyms: Christmastide, Xmas, Yuletide, Noel, Yule, Christmas night, Christmas Eve, Christmas Day, the Nativity

ارجاع به لغت Christmas

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «Christmas» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/christmas

لغات نزدیک Christmas

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند