امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Churlish

ˈtʃɜrːlɪʃ ˈtʃɜːlɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
(شخص) بی‌تربیت، بی‌ادب، بی‌نزاکت،بی‌کِلاس، زمخت، بد‌اخلاق، بدخُلق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He acted very churlishly at the dinner table.
- سر میز شام خیلی بی‌کِلاس بازی درآورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد churlish

  1. adjective crude, boorish
    Synonyms: base, blunt, brusque, cantankerous, cloddish, clodhopping, crabbed, crude, crusty, curt, cussed, discourteous, dour, grouchy, gruff, grumpy, harsh, ill-tempered, impolite, loutish, lowbred, mean, miserly, morose, oafish, ornery, rude, rustic, snippy, sullen, surly, touchy, ugly, uncivil, uncivilized, uncultured, unmannerly, unneighborly, unpolished, unsociable, vulgar
    Antonyms: gentle, nice, pleasant, polite

ارجاع به لغت churlish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «churlish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/churlish

لغات نزدیک churlish

پیشنهاد بهبود معانی