معنی cinderella به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌsɪndəˈrelə ˌsɪndəˈrelə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

سیندرلا (نام داستانی که شخصیت اصلی آن نیز سیندرلا نام دارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Cinderella had a beautiful gown.

- سیندرلا لباس زیبایی داشت.

- Cinderella married the prince and lived happily ever after.

- سیندرلا با شاهزاده ازدواج کرد و تا آخر عمر با خوشی زندگی کرد.

noun

انگلیسی بریتانیایی کسی یا چیزی که ارزش و زیبایی آن کمتر از چیزی که هست مورد توجه قرار می‌گیرد.

- Mental health has been considered the Cinderella of the health service.

- سلامت روان از ارزش کمتری در خدمات سلامت در نظر گرفته شده است.

- The cinderella of the music industry, her incredible voice went unnoticed by most.

- به‌ دلیل کم‌ ارزش نشان دادن صنعت موسیقی، صدای باورنکردنی او مورد توجه زیادی قرار نگرفت.

noun

انگلیسی آمریکایی کسی یا چیزی که موفق می‌شود و دور از باور بقیه است.

- The underdog team pulled off a Cinderella victory in the game.

- تیم ضعیف در این بازی، یک پیروزی باورنکردنی به دست آورد.

- Many people doubted her abilities, but she turned out to be a Cinderella story in the end.

- بسیاری از مردم به توانایی‌های او شک داشتند، اما در نهایت او داستانی با موفقیت باورنکردنی داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت cinderella

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «cinderella» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cinderella

لغات نزدیک cinderella

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی