امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Clavier

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
ردیف جا انگشتی، ردیف مضراب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clavier

  1. noun A stringed instrument that has a keyboard
    Synonyms: keyboard, piano, harpsichord, clavichord, klavier, piano keyboard, fingerboard

ارجاع به لغت clavier

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clavier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clavier

لغات نزدیک clavier

پیشنهاد بهبود معانی