امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Clear Up

American: ˈklɪrʌp British: klɪərʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive B2
مرتب کردن، منظم کردن، جمع و جور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
verb - transitive
(رمز، راز) کشف کردن، گشودن، (مشکل) حل کردن، رفع کردن، رفع و رجوع کردن
- This drug will clear up your cold.
- این دارو سرماخوردگی تو را برطرف خواهد کرد.
verb - transitive
آب‌و‌هوا (هوا، آسمان) صاف شدن، باز شدن، روشن شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clear up

  1. verb explain; resolve
    Synonyms: answer, cipher, clarify, decipher, dissolve, elucidate, figure out, illuminate, illustrate, make plausible, make reasonable, puzzle out, resolve, solve, straighten out, tidy, unfold, unravel
    Antonyms: complicate, question
  2. verb become improved
    Synonyms: become fair, become sunny, blow over, brighten, die away, die down, improve, lapse, lift, pick up, run its course
    Antonyms: worsen

ارجاع به لغت clear up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clear up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clear-up

لغات نزدیک clear up

پیشنهاد بهبود معانی