امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Client

ˈklaɪənt ˈklaɪənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    clients

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
مشتری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Several large companies are the clients of this advertising agency.
- چندین شرکت بزرگ مشتری این آژانس تبلیغاتی هستند.
- The sales team worked hard to attract new clients.
- تیم فروش برای جذب مشتریان جدید سخت تلاش کردند.
noun countable
حقوق موکل
- Doctors have patients but lawyers have clients.
- دکترها مریض دارند؛ ولی وکلا موکل.
- The lawyer's client was accused of a serious crime.
- موکل وکیل به جنایتی بزرگ متهم شد.
noun countable
کامپیوتر کلاینت، کارخواه (نرم‌افزار کاربردی یا سامانه‌ای که از طریق یک شبکه به خدمات یک سامانه‌ی رایانه‌ای دیگر به نام سرور یا کارساز دسترسی دارد)
- The client requested access to a specific file stored on the server.
- کلاینت درخواست دسترسی به یک فایل خاص ذخیره‌شده در سرور را داده است.
- The server has the ability to handle multiple clients simultaneously.
- سرور این قابلیت را دارد که چندین کارخواه را به طور همزمان مدیریت کند.
noun countable
مددجو
- The social worker met with her client to discuss her progress in therapy.
- مددکار اجتماعی با مددجوی خود ملاقات کرد تا در مورد پیشرفت او در درمان صحبت کند.
- The client requested a meeting with their case worker.
- مددجو درخواست ملاقات با مددکار پرونده‌ی خود را داشت.
noun countable
وابسته
- Russia and her clients
- روسیه و وابستگانش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد client

  1. noun customer
    Synonyms: applicant, believer, buyer, chump, consumer, dependent, disciple, follower, front, habitué, head, mark, patient, patron, protégé, protégée, purchaser, shopper, walk-in, ward
    Antonyms: manager, owner

ارجاع به لغت client

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «client» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/client

لغات نزدیک client

پیشنهاد بهبود معانی