امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Clinton

    ˈklɪntən ˈklɪntən
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    اسم خاص مذکر (مخفف آن: Clint)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    بیل (ویلیام) کلینتون (رئیس‌جمهور آمریکا)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد clinton

    1. noun 42nd President of the United States (1946-)
      Synonyms: bill clinton, Hilary Clinton, William Jefferson Clinton, Hilary Rodham Clinton, President Clinton
    2. noun United States politician who as governor of New York supported the project to build the Erie Canal (1769-1828)
      Synonyms: dewitt clinton

    ارجاع به لغت clinton

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «clinton» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clinton

    لغات نزدیک clinton

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار