امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Coadjutant

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective noun
معاون، دستیار، یاور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective noun
متفق، همکار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coadjutant

  1. noun A person who holds a position auxiliary to another and assumes some of the superior's responsibilities
    Synonyms: adjutant, aide, assistant, auxiliary, coadjutor, deputy, helper, lieutenant, second, communalist, communitarian, uncompetitive
  2. adjective
    Synonyms: coadjuvant, communalistic, noncompetitive

ارجاع به لغت coadjutant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coadjutant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coadjutant

لغات نزدیک coadjutant

پیشنهاد بهبود معانی