امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Coalesce

    koʊəˈles ˌkəʊəˈles
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      coalesced

    • شکل سوم:

      coalesced

    • سوم‌شخص مفرد:

      coalesces

    • وجه وصفی حال:

      coalescing

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    verb - intransitive
    به‌هم آمیختن، یکی شدن، منعقد شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    verb - intransitive
    ائتلاف کردن
    - Various economic thoughts coalesced to form a single formula.
    - اندیشه‌های اقتصادی مختلف در هم ادغام شدند و به‌صورت فرمول واحدی درآمدند.
    - the coalescence of various ethnic groups
    - یکپارچگی (یا ادغام یا هم‌آمیخت) گروه‌های نژادی مختلف
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد coalesce

    1. verb blend, come together
      Synonyms: adhere, amalgamate, associate, bracket, cleave, cling, cohere, combine, commingle, commix, conjoin, connect, consolidate, fuse, hook up with, incorporate, integrate, join, join up with, link, merge, mingle, mix, relate, stick, tie in with, unite, wed
      Antonyms: divide, separate

    ارجاع به لغت coalesce

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «coalesce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coalesce

    لغات نزدیک coalesce

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار