امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Coexistence

ˌkoʊɪɡˈzɪstns ˌkəʊɪɡˈzɪstns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    coexistences

معنی

noun
هم‌زیستی، هم‌بودی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coexistence

  1. noun happening or being at same time, place
    Synonyms: accord, coetaneousness, coevality, coincidence, concurrence, conformity, conjunction, contemporaneousness, harmony, order, peace, simultaneousness, synchronicity

لغات هم‌خانواده coexistence

ارجاع به لغت coexistence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coexistence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coexistence

لغات نزدیک coexistence

پیشنهاد بهبود معانی