امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cogitate

ˈkɑːdʒəteɪt ˈkɒdʒɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cogitated
  • شکل سوم:

    cogitated
  • سوم‌شخص مفرد:

    cogitates
  • وجه وصفی حال:

    cogitating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive
اندیشه کردن، ژرف‌اندیشی کردن، مداقه کردن، در فکر فرو رفتن، سگالیدن، تفکر کردن، تعمق کردن، موشکافی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- We sat by the sea cogitating the meaning of life.
- ما کنار دریا نشستیم و درباره‌ی مفهوم زندگی به تفکر پرداختیم.
- the doorbell disrupted her cogitation.
- زنگ در ژرف‌اندیشی او را مختل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cogitate

  1. verb think deeply about
    Synonyms: brainstorm, cerebrate, chew the cud, conceive, consider, contemplate, deliberate, envisage, envision, figure, flash on, imagine, kick around, meditate, mull over, muse, noodle around, ponder, reason, reflect, ruminate, speculate, stew over
    Antonyms: ignore

ارجاع به لغت cogitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cogitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cogitate

لغات نزدیک cogitate

پیشنهاد بهبود معانی