معنی colloquial به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

kəˈloʊkwiəl kəˈləʊkwiəl

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more colloquial
صفت عالی:
most colloquial

معنی

adjective

گفتگویی، محاوره‌ای، مصطلح، اصطلاحی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد colloquial

adjective particular, familiar to an area, informal

Synonyms: chatty, common, conversational, demotic, dialectal, everyday, idiomatic, jive, popular, street, vernacular

Antonyms: correct, formal, standard, stilted

ارجاع به لغت colloquial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «colloquial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/colloquial

لغات نزدیک colloquial

- collop
- colloq
- colloquial
- colloquialism
- colloquist

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return