امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Come Along

ˈkəməˈlɔːŋ kʌməˈlɒŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb B2
همراه آمدن، مشایعت کردن، همراهی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
phrasal verb
پیشرفت کردن، پیش رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد come along

  1. verb progress, develop
    Synonyms: do well, get on, improve, mend, perk up, pick up, rally, recover, recuperate, show improvement
  2. phrasal verb Accompany

ارجاع به لغت come along

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come along» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come along

لغات نزدیک come along

پیشنهاد بهبود معانی